پژوهشگاه فضای مجازی با بررسی فرصت ها و تهدیدهای فضای مجازی، نقش رسانه های اجتماعی در مقابل دموکراسی و کارکرد این شبکه ها را در مقاطع زمانی خاص شرح داد.
به گزارش سئو بوی به نقل از پژوهشگاه فضای مجازی، بی گمان پدیده ای که ما در عصر حاضر، «رسانه اجتماعی» می نامیم، فرزندان عصری هستند، که اینترنت در آن از راه ساده ترین راه ها، امکان ارتباط افراد با یکدیگر را فراهم نموده است. با ورود جهان به قرن ۲۱ و آغاز روند ظهور بسترهای تازه چون فیسبوک و توئیتر، مفهوم قادر کردن مردم به ارتباط با یکدیگر به صورت آنلاین، توسعه یافت و طیف وسیعی از روش ها برای تحقق این ایده، ابداع شد. این امر مقدمه ای بر ظهور تهدیدی بزرگ برای دموکراسی غربی شد. پژوهشگاه فضای مجازی در جهت عمل به وظایف سازمانی خود مبادرت به انتشار تحقیقاتی در جهت بررسی فرصت ها و تهدیدهای فضای مجازی به منظور آگاهی بخشی در سطح متولیان تصمیم گیر و سطح جامعه کرده است. در همین راستا و در تحقیقی با عنوان «نقش رسانه های اجتماعی در مقابل دموکراسی»، به تشریح و کارکرد شبکه های اجتماعی در مقاطع زمانی خاص پرداخته شده است. در بخشی از این تحقیق آمده است: هرچند رسانه های اجتماعی هم اکنون، دیگر تازگی روزهای ابتدایی ندارند و حتی دیگر راهی سرگرم کننده جهت استفاده از اینترنت به شمار نمی روند اما بر مبنای برآوردهای صورت گرفته، در سال ۲۰۲۰، بیشتر از ۳.۸ میلیارد نفر در سرتاسر جهان، از رسانه های اجتماعی استفاده کردند و این بسترهای برخط، به نحوی چشم گیر، آغاز به تأثیرگذاری بر زندگی ما کرده اند. این تحول به حدی دور از ذهن بوده است که ۱۵ سال پیش، عده بسیار کمی از کارشناسان می توانستند چنین شرایطی را پیشبینی کنند. مردم در بستر شبکه هایی چون فیس بوک و توئیتر، تنها به ارتباط و تعامل بسنده نمی کنند. امروزه ما طیف گسترده ای از فعالیت ها، مانند پیگیری اخبار، بحث در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی، سازماندهی و مشارکت در فعالیتهای مدنی و … را از راه رسانه های اجتماعی انجام می دهیم. از طرفی، برخی شخصیت های معروف و «اینفلوئنسر» هم در بطن شبکه های اجتماعی معنا می یابند. این افراد پتانسیل بسیار بالایی در اقناع و تأثیرگذاری بر دنبال کنندگان خود دارد. نیروهای حاضر در بازی در سالهای اخیر، قدرت حیرت انگیزی در دل پلت فرم های یاد شده رشد کرده است. این قدرت عظیم، اقتدار سنتی دولت-ملت های مدرن را به چالش کشیده و همین مساله سبب مواجه شدن دولت ها با ۲ مشکل اساسی و تهدید بالقوه شده است. اقتضای منافع، می تواند شبکه های اجتماعی محبوب و شاخص جهان را به سمت انتشار پنهانی اخبار جعلی، اطلاعات غلط یا چرخش تبلیغاتی هدفمند و متناسب با اهداف تعیین شده آنها سوق دهد. این قدرت، به مدیران ارشد رسانه های اجتماعی، امکان تغییر در افکار عمومی و حتی نتایج رویدادهای بزرگ مانند انتخابات را هم می دهد. شرکتهای فناوری متولی این پلت فرم ها در محدوده قلمرو رسانه قدرت زیادی برای تأثیرگذاری بر شبکه خود دارند. به عبارت دیگر، آنها می توانند آن چه کاربران با یکدیگر به اشتراک می گذارند را دستکاری، محدود یا کنترل کنند. برای درک چگونگی بهره گیری گروه های بیگانه خارجی از دستکاری و ایجاد اختلال در فرایند عادی فعالیت رسانه های اجتماعی، به منظور تحقق اهداف، باید راه های انتشار اطلاعات در این پلت فرم ها را بفهمیم. در این میان، باآنکه بررسی جزئیات دقیق نحوه کار الگوریتم ها، مکانیزم های حاکم بر توئیتر و میزان ضریب نفوذ مطالب می تواند مفید باشد، اما مهم ترین هدف تمایز میان ۲ روش معمول انتشار اطلاعات است. همرسانی ارگانیک و غیرارگانیک به عقیده کارشناسان، میتوان تعاملات موجود بر بستر رسانه های اجتماعی را به ۲ دسته کلی تقسیم کرد. دسته نخست، روابطی هستند که در آن، کاربران، به صورت کاملاً طبیعی درباره علایق خود بحث کرده، اطلاعات خویش را با دوستانشان در بین می گذارند و همه رفتارها بدون انگیزه های پنهان در جریان هستند. جریان داده ها در چنین فضایی، که با انگیزه، واکنش و نیات واقعی کاربران حاضر در پلت فرم همراه می باشد، تعاملات ارگانیک نامیده می شود که همواره به شکلی طبیعی در همه انواع تعاملات انسانی وجود دارد. انتشار اطلاعات به صورت غیرارگانیک، در نقطه مقابل رویکرد یاد شده قرار دارد. این شکل از تعامل زمانی شروع می شود که شخص، جریان یا سازمانی با برنامه ریزی قبلی و در جهت تحقق هدفی خاص، کنترل بخشی از سازوکار انتشار اطلاعات در بستر یک رسانه اجتماعی را به دست گیرد. این نوع از انتشار داده ها، لزوماً بد یا مخرب نیست. گاهی اوقات، پویش های هدفمند، به دنبال دستکاری رسانه های اجتماعی و انتشار گسترده اطلاعات مدنظر هستند. هنگامی که رسانه های اجتماعی از راه همرسانی غیرارگانیک و در جهت شکل دهی به افکار عمومی مورد استفاده قرار گیرند، مشکل بزرگ به وجود می آید. میزان رشد و قدرت درونی شبکه های اجتماعی، بر فعالیت و تولید محتوای بیشتر از جانب کاربران بستگی دارد. همین مساله، عزم پلت فرم های یاد شده برای مبارزه با تولید محتوا به صورت غیرارگانیک و مخرب را می کاهد. در این میان، اساسی ترین راهکارهای بالقوه، مستلزم تغییرات گسترده در سیاست های کلی و بنیادین شرکتهای فناوری متولی رسانه های اجتماعی است. آسیب های همرسانی غیرارگانیک برای دموکراسی بر مبنای ادعاهای مطرح شده، در سالهای اخیر، مصادیق بیشماری از اجرای پویش های همرسانی غیرارگانیک مخرب در جهان دیده شده است که صدمه های بیشماری را به دنبال داشته اند. مقامات غربی مدعی هستند که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶ و میان دوره ای کنگره این کشور سال ۲۰۱۸ و خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، از مهم ترین نمونه های همرسانی غیرارگانیک مخرب در کشورهای غربی بزرگ، به حساب می آید. اشتراک گذاری غیرارگانیک اطلاعات، معضل بزرگی است که حدوداً یک دهه از ظهور آن به شکل نوین و در بستر رسانه های اجتماعی می گذرد. این روند در طول ۵ سال گذشته رشد فزاینده و قابل ملاحظه ای داشته است. بعنوان مثال، رسوایی کمبریج آنالیتیکا نشان داده است که چگونه میتوان از تبلیغات هدفمند برای دستکاری و ایجاد تغییر در رأی افراد، استفاده نمود. در پرونده یاد شده، اطلاعات شخصی افراد توسط فیس بوک، جمع آوری، تجزیه و تحلیل می شد و نتایج آن برای استفاده در تبلیغات سیاسی، موجود در رسانه های اجتماعی، در اختیار کمبریج آنالیتیکا، قرار می گرفت. علاوه بر این، مقامات آمریکایی هم در سالهای اخیر بارها، مساله تاثیر روسیه بر روند دموکراتیک امور سیاسی غرب را مطرح ساخته اند. چنین تهدیداتی در جهان آینده به حدی حائز اهمیت هستند که مقامات رسمی ایالات متحده، بارها مدعی شده اند که چندین کشور خارجی، همچون روسیه، چین و ایران با جنگ اطلاعاتی و انتشار اخبار جعلی روی رسانه های اجتماعی به دنبال اثرگذاری بر دموکراسی غرب هستند. این در شرایطی است که با وجود ادعاهای فراوان، هنوز کسی نمی تواند ماهیت، حجم و میزان اثرگذاری این قبیل دخالت های سیاسی را تأیید یا ارزیابی کند. استفاده از حساب های کاربری غیرواقعی که با هدف فریب ساخته شده اند، نمونه دیگری از فعالیت غیرارگانیک رسانه اجتماعی به حساب می آید که بر انتشار و ارتقای پست های تبلیغاتی مبتنی نیست. در این شیوه، کاربران غیرواقعی و مخرب، می توانند بارها از آدرس های ایمیل یک بار مصرف یا اطلاعات تماس جعلی استفاده کنند. این حساب های کاربری در صورت فعالیت بعنوان یک گروه سازمان یافته، وسیله ای مناسب برای دستکاری و ایجاد اختلال در الگوریتم طبیعی رسانه های اجتماعی محسوب می شوند. به عبارت دیگر، این دست اقدامات در بستر پلت فرم های اجتماعی، می تواند سبب محبوبیت بیشتر برخی دیدگاه های سیاسی یا افراد خاص شود. رسانه های اجتماعی چه می توانند بکنند؟ میزان رشد و قدرت درونی شبکه های اجتماعی، بر فعالیت و تولید محتوای بیشتر از جانب کاربران بستگی دارد. همین مساله، عزم پلت فرم های یاد شده برای مبارزه با تولید محتوا به صورت غیرارگانیک و مخرب را می کاهد. در این میان، اساسی ترین راهکارهای بالقوه، مستلزم تغییرات گسترده در سیاست های کلی و بنیادین شرکتهای فناوری متولی رسانه های اجتماعی است. به عقیده کارشناسان، چاره ایده آل مبارزه با گروه های عملیاتی جنگ اطلاعات در فضای مجازی، این است که همه حساب های کاربری جعلی توسط پلت فرم های موجود، مسدود و کاربران واقعی دارای عملکرد غیرعادی، شناسایی و معلق شوند. با این حال، شناسایی و تشخیص یک «ترول حرفه ای» با توان پوششی بالا، تقریباً ناممکن است و از طرفی نیز، سختگیری بیش از اندازه در مورد عملکرد اکانت ها، می توانند سبب اشتباه پلت فرم و محدودیت عده زیادی از کاربران واقعی شود. در مورد نحوه فعالیت رسانه های اجتماعی هم یک مساله وجود دارد. افراد به صورت کلی از تعامل با محتوایی که با آن موافق هستند و احساس خوبی در آنها بوجود می آورد لذت می برند و از آن چه به نظرشان ناپسند آید، اجتناب می کنند. این به صورت طبیعی کاربران را در «اتاق های اکو» آنلاین قرار می دهد. بنابراین، تعامل بیشتر کاربران با افراد همسو و موافق با خود، حتی بدون تاثیر تبلیغات هدفمند هم به صورت طبیعی اتفاق می افتد. این عارضه کاملاً طبیعی که حباب اطلاعاتی هم نام دارد، تنها نوک آشکار شده کوه یخ تهدیدات رسانه های اجتماعی برای دموکراسی به حساب می آید. طبیعت تهدیدکننده رسانه های اجتماعی همرسانی غیرارگانیک داده، پلت فرم رسانه های اجتماعی را به ابزاری طبیعی برای تهدید دموکراسی بدل کرده است. این در شرایطی است که رسانه های اجتماعی هم از طرفی، مستقیم و آگاهانه از راه مختلف با سیاست در تعامل هستند. رسانه های اجتماعی، بخشی عمده از چیزی که امروز «غول های فناوری» نامیده می شوند، هستند. بر مبنای برآوردهای صورت گرفته، به نظر می آید که قدرت نفوذ و لابی بخش تکنولوژی روز به روز در حال رشد و افزایش بوده و هر شرکتی برای منافع خود در تلاش و کشمکش است. تاثیر شرکتهای فعال در بخش فناوری بر سیاست، بخصوص در ایالات متحده، بعضی از سیاستمداران را به واکنش وادار کرده است. خیلی از چهره های سیاسی سرشناس، تلاش خویش را برای مقاومت در مقابل لابی شرکتهای فناوری، شروع کرده اند. از طرفی، اتحادیه اروپا هم در نظر دارد تا قدرت شرکتهای بزرگ فناوری را محدود کند. کشورهای اروپایی قصد دارند مسئولیت رسانه های اجتماعی در برابر محتوای انتشار یافته بر بسترشان را بالا برند. اغلب رسانه های اجتماعی، مدعی هستند که در صورت اعطای آزادی از جانب دولت ها به آنها، می توانند بهترین عملکرد ممکن را در زمینه مبارزه با انتشار داده های غلط داشته باشند و بهترین تجربیات ممکن از تعاملات اجتماعی را برای کاربران خود فراهم سازند. مدیران شرکتهای بزرگ فناوری، مدام بر خودتنظیمی و ضرورت پرهیز دولت ها از دخالت در امر تنظیم عملکرد رسانه های اجتماعی تاکید دارند. اما، به واسطه اهمیت بسیار بالای محتوای تولیدی از جانب کاربران و برجسته بودن نقش این مؤلفه در مدل کسب و کار رسانه های اجتماعی، مبحث خودتنظیمی، نسبت به سایر صنایع، در رسانه های اجتماعی، شرایطی متفاوت و چالش برانگیز می یابد. تنظیم سریع و مؤثر عملکرد و فعالیت همه کاربران به صورت برخط و بدون هدر رفت زمان، غیر ممکن است. گرچه یک پلت فرم اجتماعی می تواند مجموعه قوانین و سیاست هایی را برای کنترل رفتار کاربرانش اعلام نماید، اما اعمال این قوانین و بررسی میزان پایبندی افراد به مقررات یاد شده، باید بر گزارشات مردمی مبتنی بوده و امری زمانبر به حساب می آید. دومین چالش بزرگ پیش روی رسانه های اجتماعی نوظهور، این است که فرآیند خودتنظیمی، ذاتاً برای مدل کسب و کار و تجارت این شرکت ها مضر و مخرب است. بیشتر این پلت فرم ها، عمده درآمد خویش را از طریق تبلیغات کسب می کنند. بی گمان فرایندی مانند شناسایی و حذف اطلاعات غلط، اخبار جعلی و تبلیغات هدفمند مخرب، انتشار تبلیغات را محدود می سازد و در نتیجه درآمد شرکت را می کاهد. ازاین رو اگر مراقب نباشیم، شبکه های اجتماعی می توانند به نماینده و تصمیم گیرنده ای جدید در این بستر، تبدیل شوند. تصمیم گیری در مورد امور مختلف در آینده ای نزدیک، بدون توجه و اهمیت به ارگانیک یا غیرارگانیک بودن، به بلندترین صدا در رسانه های اجتماعی سپرده خواهد شد. نکته قابل توجه این است که شبکه های اجتماعی توانایی تبدیل شدن به ابزار قدرتمند دموکراتیزه سازی هر جامعه ای را دارند. پلت فرم های یاد شده به مردم اجازه می دهد که با قدرت بیشتر متحد و همصدا شوند و همین مساله، مصادره جریان های موجود در بستر رسانه های اجتماعی و دستکاری اطلاعات از جانب گروه هایی خاص را میسر می کند. بنابراین، شمشیر دو لبه رسانه های اجتماعی از یک سو می توانند جهان را برای همیشه تغییر داده و به مکانی بهتر بدل سازند، یا از طرفی، با در نظر گرفتن منافع محدود گروه هایی خاص، مبادرت به دستکاری و کنترل افکار عمومی کنند. در نهایت میتوان نتیجه گرفت که اگر توانایی غیر قابل وصف بشر برای فروپاشی و نابودی چیزهای خوب مورد استفاده برای تحقق اهداف خوب وجود نداشت، رسانه های اجتماعی به نیرویی قدرتمند برای اشاعه ارزش های مردم سالارانه بدل می شدند. اما هم اکنون، قدرت و گستره فعالیت این پلت فرم ها به حدی است که خود تهدیدی اساسی برای دولت های بزرگ جهان تبدیل گشته اند. نسخه کامل این پژوهش در سایت پژوهشگاه فضای مجازی در دسترس می باشد.


منبع:

You may also like